آبی مگ, درباره کتاب

آینه در آینه

Mirror in mirror

آینه-در-آینه-هوشنگ-ابتهاج-مرکز-فرهنگی-آبی-کاور

درباره کتاب: آینه در آینه 

نویسنده: هوشنگ ابتهاج؛ ه. ا. سایه 

گردآورنده: محمدرضا شفیعی کدکنی 

کتاب «آینه در آینه» مجموعه شعری است از شاعر مشهور و پرکار «هوشنگ ابتهاج» ملقب به «ه. ا. سایه». این مجموعه شعر به کوشش «محمدرضا شفیعی کدکنی» گردآوری شده است. شفیعی کدکنی در مقدمه‌ی این کتاب در مورد کتاب عنوان می‌کند که: «سایه، در انواع سخن، شعر خوب و درخشان زیاد دارد. اگر می‌خواستم این انتخاب را بر محور اصلی شاهکارهای او ـ که در آن اکثریت با غزل‌هاست – استوار کنم، شاید برای بعضی از گونه‌ها و نمونه‌های دیگر کمتر مجال تجلی حاصل می‌شد. اما در این گزینش، مقصود اصلی، ارائه‌ی نموداری از مراحل مختلف خلاقیت هنری او و نمونه‌هایی از تجارب گوناگون وی در عالم شعر و شاعری بوده است.» بااین‌وجود در این مجموعه شعر آثار برجسته‌ای همچون ارغوان و شبگیر به چشم می‌خورد.

فهرست کتاب: آینه در آینه

  • درباره‌ی این انتخاب (از محمدرضا شفیعی کدکنی)
  • کتاب-آینه-در-آینه-هوشنگ-ابتهاج-مرکز-فرهنگی-آبیاز کتاب سراب: 1330

گل‌های یاس

سراب

آنا

در لبخند او

شبتاب

شب سیاه

مرگ روز

عشق گمشده

آشناسوز

آواز نگاه

اندوهرنگ

درد گنگ

  • از کتاب سیاه‌مشق1: 1332

زبان نگاه

سرشک نیاز

  • از کتاب شبگیر: مرداد 1332

آزار

شبگیر

ای فردا

مهرگان نو

دختر خورشید

صلح

شاید

غروب

بر سواد سنگفرش راه

نیلوفر

احساس

کاروان

  • از کتاب زمین:1334

مرجان

بهار غم‌انگیز

ترانه

زمین

  • از کتاب چند برگ از یلدا: 1344

بوسه

گریز

سرگذشت

پردگی

سنگواره

بانگ دریا

تشویش

گریه

  • از کتاب سیاه‌مشق 2: 1356-1352

رحیل

بهانه

در کوچه‌سار شب

بعد از نیما

چشمی کنار پنجره‌ی انتظار

گریه‌ی شبانه

قدر مرد

بیداد همایون

آواز بلند

آینه در آینه

ساقینامه

  • از کتاب یادگار خون سرو 1360

سترون

شکست

درس وفا

هفتمین اختر این صبح سیاه

من به باغ گل سرخ

برد

سرخ و سفید

طرح

فلق

مرثیه جنگل

خواب

پرنده می‌داند

سقوط

قصه

گریه‌ی سیب

صبوحی

گل زرد

بهار سوگوار

آن عشق

نمود

همیشه در میان

نقش دیگر

بازگشت

دلی در آتش

کیوان ستاره بود

شبیخون

به نام شما

یادگار خون سرو

ز بال سرخ قناری

بیرونشد از گمار

سماع سوختن

در پرده‌ی خون

  • از کتاب سیاه‌مشق 3: 1364

دیدار

کهربا

هنر گام زمان

بر آستان وفا

  • از کتاب هنر گام زمان: زیر چاپ

انتظار

آه آینه

ارغوان

غروب چمن

تصویر

پند رودکی

درباره نویسنده: هوشنگ ابتهاج؛ ه. ا. سایه

«امیرهوشنگ ابتهاج» ملقب به ه. ا. سایه شاعر و پژوهشگر ایرانی در تاریخ 6 اسفند 1306 در رشت به دنیا آمد. پدرش «آقاخان ابتهاج» یک پزشک بود و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای رشت بود. او دوره‌ی دبستان را در همین شهر و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوره نخستین دفتر شعر خود را با نام «نخستین نغمه‌ها» منتشر کرد.

او در جوانی عاشق به دختری ارمنی با نام «گالیا» دل بست که اشعار عاشقانه‌ی او با این مضمون همراه است. تعدادی از غزل‌ها و تصنیف‌های او توسط هنرمندانی نظیر «محمدرضا شجریان»، «احمد ظاهر»، «علیرضا افتخاری» و «شهرام ناظری» اجرا شده است. او پس از واقعه‌ی میدان ژاله در 17 شهریور 1357 به همراه «محمدرضا لطفی»، «محمدرضا شجریان» و «حسین علیزاده» به نشانه‌ی اعتراض به حکومت پهلوی از رادیو استعفا داد.

او مدتی به‌عنوان مدیرکل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت و در سال 1366 با خانواده‌ی خود به آلمان مهاجرت کرد. خانه‌ی او در سال 1387 با نام خانه‌ی ارغوان به ثبت سازمان میراث‌فرهنگی رسیده است. دلیل این نام‌گذاری در حقیقت وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که ابتهاج شعر ارغوان را برای آن درخت سروده است.

او دررابطه‌با مرگ گفته است: «شما هیچ‌وقت با مرگ روبه‌رو نمی‌شوید. تا زنده‌اید، زنده‌اید. اصلاً مرگ وجود ندارد. موقع مرگ زنده نیستید. اصلاً نمی‌دانید یعنی چه. از چه می‌ترسید؟ چیزی که هرگز نمی‌تواند اتفاق بیفتد. تا وقتی شما هستید اتفاق نمی‌افتد. موقعی اتفاق می‌افتد که شما نیستید.» نارسایی کلیه و کهولت سن در 94 سالگی، دلیل اصلی مرگ او در تاریخ 19 مرداد 1401 عنوان شد. پیکر او در باغ محتشم رشت به خاک سپرده شد.

از آثار او می‌توان به «سیاه نغمه‌ها»، «سراب»، «سیاه‌مشق»، «شبگیر»، «زمین»، «چند برگ از یلدا»، «یادنامه»، «تا صبح شب یلدا»، «یادگار خون سرو»، «حافظ به سعی سایه» و «آینه در آینه» که برگزیده‌ی اشعار او به سعی محمدرضا شفیعی کدکنی است اشاره کرد.

برگزیده‌هایی از متن کتاب: آینه در آینه

  • جنگل سرسبز در حریق خزان سوخت

خیره بر او چشم خون‌گرفته‌ی خورشید.

دامن دشت از غبار سوخته پر شد

مرغ شب از آشیانه پر زد و نالید.

  • ارغوان شاخه‌ی همخون جدامانده‌ی من

آسمان تو چه رنگ‌است امروز؟

آفتابی‌ست هوا؟ یا گرفته‌ست هنوز؟

من درین گوشه که از دنیا بیرون است،

آسمانی به سرم نیست. از بهاران خبرم نیست.

آنچه می‌بینم دیوارست.

آه، این سخت سیاه

آن‌چنان نزدیک است

که چو برمی‌کشم از سینه نفس

نفسم را برمی‌گرداند.

  • دوش، آن رشته‌های یاس، که بود

خفته بر سینه‌ی دل‌انگیزت،

راست گفتی که آرزوی منست

که چنان گشته گردن آویزت.

  • بوسه دادم بسی به یاد تواش:

دلم از دست رفت و مست شدم.

آن‌چنانش به شوق بوییدم،

که به بوی خوشش زدست شدم.

  • آنچه من دارم ازو، هست خیالی که ز دور

چهره برتافته در آینه‌ی خاطر من.

همچو مهتاب، که نتوان آوردیش به چنگ؛

دور از دست تمنای من و در بر من.

  • در دل هر دانه‌ای ز شوق شکفتن

رقص دلاویز ناز می‌شود آغاز.

گویی در باغ آفتابی جانش

آمده ناگه هزار مرغ به‌پرواز.

  • جان دل و دیده منم، گریه‌ی خندیده منم

یار پسندیده منم، یار پسندید مرا

کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز

کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *