درباره کتاب: تکههایی از یک کل منسجم
نویسنده: پونه مقیمی
اگر بخواهیم کتاب «تکههایی از یک کل منسجم» را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم که برای داشتن یک رابطه سالم به صمیمیت نیاز است و لازمهی این صمیمیت پذیرش احساسات و تصمیمات خودمان است. رنج ازدستدادن عزیزان، اشتباهات بزرگ، افسردگی، و حتی آرامش نتیجة انتخابهای خودمان هستند و ما نباید دررابطهبا آنها نقش قربانی را بازی کنیم.
نویسنده این کتاب «پونه مقیمی» سعی دارد با بیانی ساده و غیرتخصصی و با کمک معیارهای روانشناسی در 9 فصل به مخاطب خود آموزش دهد که چگونه میتوان با وجود دانستن تنهایی انسان در این جهان به یک رابطه کامل با انسانهای اطراف خود رسید. اینکه تفاوتهای اشخاص را درک کنیم و آنها را معیاری برای سنجش خودمان قرار ندهیم و نظرات دیگران را هرچقدر هم که با ما متضاد باشند توهین به خودمان برداشت نکنیم. نویسنده در تلاش است تا با نشاندادن جنبههایی از احساسات درونی ما، به یک تصویر منسجم از خودمان در ارتباط با دیگران برسیم.
فهرست کتاب: تکههایی از یک کل منسجم
- فصل اول: نگاهی به مفهوم زندگی و واقعیتهای آن.
- فصل دوم: ما و رابطهها.
- فصل سوم: احساسها.
- فصل چهارم: تفکراتی که صمیمیت را در رابطه کم میکند.
- فصل پنجم: رابطه میتواند بستر چه اتفاقهایی باشد.
- فصل ششم: رفتارهایی که به درککردن آدمها کمک میکند.
- فصل هفتم: ما و آدمها و تمام آن بخشهای مشترک انسانی.
- فصل هشتم: زمان همان عنصر اصلی رشد در رابطهها است.
- فصل نهم: تنهایی.
درباره نویسنده: پونه مقیمی
«پونه مقیمی» در تهران در سال 1361 متولد شده است. او دانشآموخته رشته روانشناسی بالینی است و بسیاری از تجارب او از طریق ارائه خدمات درمانی و مشاوره به مراجعین کسب شده است. این نویسنده در فضای مجازی از جمله اینستاگرام فعالیت زیادی دارد و دنبال کنندگان زیادی کارهای با نوشتههای او مانوس هستند. همچنین او خیلی از مباحث کتابهای خود را در این صفحه با خوانندگان به اشتراک میگذارد که در شناختهشدن هرچه بیشتر کتاب «تکههایی از یک کل منسجم» نیز مؤثر بوده است.
برگزیدههایی از کتاب: تکههایی از یک کل منسجم
- ما احتیاج داریم رابطهها را تجربه کنیم. قبل از فرارسیدن زمان مرگتان زندگی را تحویل ندهید. برای داشتن رابطههای پایدارتر و عمیقتر تلاش کنید. هیچ تجربهای بیهوده نیست، هیچ رابطهای بیهوده نبوده است. در هر آدمی که شروع کردهایم، آیینهای پنهانی وجود دارد که تصویر ما در آن پیداست. در رابطه با هر فرد، ما با بخشهایی از خودمان روبرو میشویم و زندگی همین است.
- در برابر حقایق زندگی تسلیم باید بود، اما نه بیتفاوت. زندگی قانونهای خودش را دارد و قطعاً همه ما به نوعی با بزرگی و قدرت جریان زندگی روبرو شدهایم. قطعاً همه ما به نوعی ترس را تجربه کردهایم. خصوصاً در شرایطی که نمیتوانیم موقعیت را پیشبینی کنیم. اما همیشه یادتان باشد که ما برای همین زندگی طراحی شدهایم.
- وقتی دنیا را به دو دسته تقسیم میکنیم. تا زمانی که در ذهنمان دنیا و آدمها به دسته خوبها و بدها تقسیم میشوند، نمیتوانیم رابطههایی بالغانه و پایدار را تجربه کنیم. وقتی ما در ذهنمان دسته خوبها و بدها داریم یعنی در بیشتر مواقع دو حالت رفتاری اغراقآمیز را انجام میدهیم. یا در حالت دوست داشتن، عشقورزی، یا محبت کردن افراطی هستیم و یا در حال تخریب، بدگویی، قهر و جداشدن؛ و قطعاً هر رفتار افراطی روزی رابطههای ما را خراب میکند.