درباره کتاب: کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
نویسنده: تینا سیلیگ
در دنیای امروزی فرصتهای شغلی و حرفهای زیادی وجود دارد. این فرصتها عموماً به صورت آشکار در اطراف ما نیستند و برای یافتن آنها نیاز به تجربه و خلاقیت داریم. افراد زیادی هستند که پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه به دنبال یافتن کار در جامعه هستند. آنها عموماً سعی میکنند از حرفهایهای بخش کسب و کار، افراد پولدار، یا اشخاص مشهور و پرقدرت الهام بگیرند و تجربیات دیگران را نقشه راه خود قرار دهند.
کتاب «کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم» نوشته «تینا سیلیگ» مجموعهای جذاب از تجربیات نویسنده به عنوان مدیر اجرایی برنامه سرمایهگذاریهای فناوری استنفورد است. این کتاب میتواند به شما در زمینه کارآفرینی، یافتن ایدههای جدید، تولید محصولات نوین و به طور کلی هرچیزی که به نگاه اول عادی به نظر برسد ولی یک فرصت کسب و کار است کمک کند.
«تینا سیلیگ» عملاً سعی کرده در این کتاب در جهت بیان اینکه، چطور با تفکر خلاقانه موقعیتها را کشف کنیم و آنها را در جهت درآمدزایی استفاده کنیم، برآمده است. او از ابزارهایی مثل پنج دلار سرمایه اولیه، گیرههای کاغذ و بطریهای آب استفاده میکند تا این زمینه سازی در ذهن دانشجویانش انجام گیرد.
این کتاب در سال 2009 به چاپ رسید و در سال 2019 پس از شهرت فراوان با ویرایش جدیدی به دست خوانندگان رسید.
فهرست کتاب: کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
پیشگفتار
فصل یک: یکی بخر، دو تا ببر
فصل دو: سیرک وارونه
فصل سه: یا لباس شنا یا مرگ
فصل چهار: لطفاً کیف پولتان را دربیاورید
فصل پنج: چاشنی اسرارآمیز سیلیکان ولی
فصل شش: تلاطم پیش رو
فصل هفت: به هیچ وجه…، مهندسی مال دخترهاست
فصل هشت: تبدیل لیموناد به هلیکوپتر
فصل نه: زرنگ هستید یا درستکار؟
فصل ده: هدف را دور تیر نقاشی کنید
فصل یازده: این هم در امتحان میآید؟
فصل دوازده: یافتههای تجربی
نامهی نویسنده
قدردانی
یادداشتها
دربارهی نویسنده
نامههایی از طرف خوانندگان کتاب
درباره نویسنده: تینا سیلیگ
«تینا لین سیلیگ» زادهی 1957 در آمریکا یک استاد دانشگاه، کارآفرین و نویسندهی چندین کتاب خلاقیت و نوآوری است. او یکی از اعضای مدرسین دانشگاه استنفورد است که در رشتهی عصبشناسی دکتری خود را اخذ کرده است.
او بیش از 16 کتاب دارد و از کتابهای مشهور او میتوان به «کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم»، «نبوغ» و «قوانین خلاقیت» اشاره کرد.
برگزیدههایی از متن کتاب: کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
- اگر به شما پنج دلار پول و دو ساعت وقت بدهند و بخواهند با این سرمای محدود و زمان اندک پول در بیاورید چه میکنید. من این تمرین را در یکی از کلاسهایم در دانشگاه استنفورد به دانشجویانم دادم. آنان را به چهارده گروه تقسیم کردم و پاکتی را حاوی پنج دلار سرمایه اولیه در اختیارشان گذاشتم. تاکید کردم برای تصمیم گیری و برنامه ریزی هر چقدر که مایلند وقت بگذارند. اما به محض باز کردن پاکت تنها دو ساعت وقت دارند برای کسب درآمد تلاش کنند. اما تیمی که بیشترین پول را درآورد اصلاً از این پنج دلار استفاده نکرد.
- رفتارهای انسان از سه عامل تاثیر میپذیرد: خود شخص، ژنهای موروثی و جامعه. البته این سه عامل اغلب باهم در تضاد و تقابل بوده و طبعاً فشار قابل تحملی را به فرد تحمیل میکند. قوانین که جامعه برایمان تدوین کرده بسیار فراگیر است. نظیر قوانینی که توسط ادارهها، کارفرماها، مدارس و حتی همسایهها رایمان وضع شده است. این گروههای اجتماعی ماهرانه ما را به وسیله این اصول مهار میکنند. به طوری که گاه مایلیم برای ارضا تمایلات شخصی مان از آنها چشم بپوشیم.
- بعضی افراد در شناسایی و به چالش کشیدن مفروضات مهارت چشمگیری دارند. در قاموسشان واژه نتوانستن و ناممکن وجود ندارد. به همین دلیل هنگام جستجو یافتن راهحلهای خلاقهی مسایل به ظاهر ناممکن محدودیتهایی را که عموم مردم معقول و متعارف تلقیاش میکنند زیر سوال میبرند.