درباره کتاب: پی یر و لوسی
نویسنده: رومن رولان
«پییر و لوسی» رمانی عاشقانه است که در آن دردهای ناشی از جنگ به شیوهای بسیار تأثیرگذار و جذاب روایت شده است. شخصیت اصلی این داستان یعنی پییر، یک «هملت» امروزی است؛ افسرده، ناامید و سرخورده از جهانی که در آن زندگی میکند. او یک جوان هجدهسالهی بورژوایی است که در طی جنگ جهانی اول به خدمت سربازی فراخوانده میشود. کتاب «پییر و لوسی» روایت عشق پرشور و حرارت دو دلدادهی جوان است که میتوان در آن تمام آرمانهای نویسندهی مشهور «رومن رولان» را در آن دید. آرمانهایی همچون انساندوستی، شفقت و مهربانی، صلحطلبی و جنگ گریزی.
درباره نویسنده: رومن رولان
«رومن رولان» نویسنده، عارف، مقالهنویس، مورخ هنر، زندگینامهنویس و رماننویس مشهور و برنده جایزه نوبل، در تاریخ 29 ژانویه 1866 در شهر کلامسی فرانسه به دنیا آمد. او همچنین یک موسیقیشناس برجسته بود که با داشتن خانوادهی مرفه توانست در ایتالیا و فرانسه به تحصیل بپردازد. او در سال 1889 رشتهی تاریخ را انتخاب کرد و پس از آن در سال 1995 دکترای هنر خود را اخذ کرد. او در سال 1912 موسیقی و هنر را کنار گذاشت و به طور تماموقت به نویسندگی پرداخت. نوشتههای او در آن زمان با خواستههای زمانه همراه نبود و مخالفان گسترده را نمیتوانست اقناع کند.
«رومن رولان» با روح صلحطلب و انسانگرایی که داشت، جایزه ادبی «گوته» را از آلمان نازی نپذیرفت؛ اما باید این را افزود که از طرفداران پروپاقرص «استالین» بود. اعتقاد داشت که جنگ جهانی در حقیقت خودکشی اروپا است. به همین دلیل به سوییس رفت و بخش زیادی از عمر خود را صرف نوشتن علیه جنگ کرد. او به دلیل همکاری با «زیگموند فروید» و تاثیرش بر این روانشناس مطرح، دارای شهرت است.
علاقه زیاد «رومن رولان» به نوابغ سبب شد که چندین زندگینامه در مورد برجستگان دنیای موسیقی، هنر و ادبیات مانند «بتهوون»، «میکلآنژ» و «تولستوی» را به رشتهی تحریر درآورد. او همچنین در روزهای پایانی عمر خود، روی زندگینامهی شاعر و مقالهنویس مشهور «چارلز پگی» کار میکرد. او در تاریخ 30 دسامبر 1944 در پی عوارض ناشی از بیماری سل درگذشت و زندگینامهی او در سال 1945 منتشر شد.
از آثار او میتوان موارد زیر را نام برد:
رمانهای «ژان کریستف»، «جان شیفته»، «پییر و لوسی»، «کولا برونیون»؛
نمایشنامههای «تراژدی ایمان»، «تئاتر انقلاب»، «لیلولی»، «دیکه دوندن»؛
زندگینامههای «بتهوون»، «هندل»، «میکلآنژ»، «تولستوی»، «گاندی»؛
و آثار «فراتر از جنگ»، «پیغمبران هند جدید»، «داستانهای زیبای من»، «پیشگامان»، «یادداشتهای زمان جنگ»، «خاطرات روزگار جوانی»
برگزیدههایی از متن کتاب: پی یر و لوسی
- در هر نوجوان شانزده تا هجدهساله اندکی از روح هملت یافت میشود. از او نخواهید که جنگ را درک کند. برای او همین بس که زندگی را درک کند و بتواند خشم خود را از وجود آن فروخورد. معمولاً او خود را در رؤیا و هنر مدفون میکند تا زمانی فرارسد که به این زیست جدید خو گرفته باشد؛ زمانی که نوزاد حشره گذار مرارتبار از کرمینگی به حشره بالدار را طی کرده باشد؛ و در این روزهای پرآشوب بهار بلوغ، او چه سخت نیازمند آرامش و تعمق است. اما آنها آن نیروهای کور و حیوانی و کوبنده، در اعماق نقبش به دنبالش میآیند، او را که هنوز در پوستهی تازهاش ظریف و آسیبپذیر است مییابند و از تاریکی بیرون میکشند و به میان بشریت بیرحم رها میکنند؛ و از همان آغاز از او انتظار دارند حماقتها و نفرتهای آن را بیآنکه بفهمد بپذیرد، و نهتنها بپذیرد، تقاص آنها را هم پس بدهد.
- گاه پیش میآید که یک آکورد ناقص موسیقی موجب صدایی خشن گردد، روح را ناآرام کند، تا اینکه یک نت به آن آکورد افزوده میشود و این اجزای متنافر یا بیگانگان سرد و خشک را، مانند میهمانانی که یکدیگر را نمیشناسند و منتظر معرفیشدن هستند، به هم پیوند میدهد. آنگاه یخ میشکند و تفاهم میانشان به وجود میآید. موجب این تفاهم روحی، تماس گرم و آنی دستدادن است. پییر از علت این دگرگونی آگاهی نداشت؛ نمیخواست تجزیه و تحلیلش کند. اما احساس میکرد از شدت خصومت معمول وقایع به ناگاه کاسته شده است. همچون چندین ساعت سردردی کشنده که ناگهان پایان بگیرد.
- فردا برای آیندگان بهآسانی قابلتصور نیست که این واژه در چهارمین سال جنگ تا چه حد تداعیگر یاسی گنگ و ملالی بیپایان مینمود ملالی وصفناپذیر. بارهاوبارها امیدها بربادرفته بود. صدها فردا که به دنبال یکدیگر آمده بودند، همچون دیروز و همچون امروز، هر یک چون دیگری محکوم به نیستی و انتظار، محکوم به انتظار نیستی. زمان دیگر نمیگذشت. سال مانند رود استوکس شده بود که زندگانی را در دایرهی آبهای سیاه و چر خود احاطه کرده بود، با سایهروشنهای تیرهای که گویی دیگر در حرکت نبودند. فردا، چه فردایی، فردا مرده است. ولی در قلب این دو نوجوان فردا از گور سر برآورده و جان گرفته بود. فردا شاهد نشستن مجدد آن دو در کنار آبنما بود.