درباره کتاب: مزرعه حیوانات
نویسنده: جورج اورول
کتاب «مزرعه حیوانات» که به فارسی با نام «قلعه حیوانات» نیز شناخته میشود رمانی است با سبک ادبیات تمثیلی پادآرمانشهری که در طول جنگ جهانی و در انگلستان منتشر شدهاست. در این کتاب نقد حکومتهای تمامیت خواه زمان خود از جمله شوروی و آلمان به صورت نمادین آورده شده است.
این رمان کوتاه داستان گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمانگرایانه انسانها را از مزرعهشان بیرون میاندازند و خودشان اداره آن را بر عهده میگیرند. گروهی از خوکها به سرپرستی این مزرعه انتخاب میشوند و پس از مدتی خودکامگی و استبداد کل مزرعه را فرا میگیرد. عبارات «چهارپا خوب، دوپا بد» و «همهی حیوانات برابرند، اما بعضی برابرترند» را میتوان به عنوان نقاط عطف این رمان به حساب آورد که کاملاً نگاه سیاسی و نمادین «جورج اورول» به مسائل سیاسی و اجتماعی را نشان میدهد.
- قانون اساسی هفت فرمان پس از پیروزی انقلاب حیوانات به شرح زیر است:
- همهی آنها که روی دوپا راه میروند دشمن هستند.
- همهی آنها که چهار پا یا بالدار هستند، دوستند.
- هیچ حیوانی حق پوشیدن لباس را ندارد.
- هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.
- هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل را ندارد.
- هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد.
- همه حیوانات با هم برابرند.
در طول داستان همهی قوانین نقض میشوند. زیرا خوکان پس از مدتی لباس میپوشند، الکل مینوشند و روی دوپا راه میروند. سگان نیز حیوانات پیر را میکشند. در پایان همهی قوانین به تدریج حذف میشوند و تنها یک قانون میماند: قانون هفتم: «همهی حیوانات با هم برابرند، اما بعضی برابرترند.»
درباره نویسنده: جورج اورول
«اریک آرتور بلر» متخلص به نام «جورج اورول» رماننویس، روزنامهنگار و شاعر بزرگ انگلیسی است که در 25 جون 1903 در هند متولد شد. شاید این نکته برای که این نویسنده معروف در اصل هندی است برای ما تعجبآور باشد، زیرا نام او همواره با تاریخ سیاسی انگلیس گرهخورده است. «جورج اورول» از یک خانواده انگلیسی به دنیا آمد و مادر او در سال 1904 به همراه فرزندانش از هند به کشور انگلیس بازگشتند.
سه نسل قبلتر از او نجیبزاده و ثروتمند بودند و پدربزرگش یک روحانی بود. زمانی که او یک ساله بود، مادرش او را به همراه خواهر بزرگترش به انگلستان آورد. او با مادر و خواهران خود بزرگ میشد و پدر خود را به ندرت میدید. او مدتی در پلیس سلطنتی هند در برمه خدمت میکرد. زندگی طبقاتی در هند باعث درک او از مقولهی فقر شد که یکی از مبانی اصلی نوشتههای او را تشکیل میدهد. او جوانی خود را در بین فقرا و بیخانمانهای لندن و پاریس گذراند و در همان روزها شروع به نوشتن درباره تجربیات خود کرد.
او در دهه 1930 به اسپانیا رفت تا علیه فاشیست ژنران فرانکو بجنگد. وی در این جنگ مجروح شد و نهایتاً همین جراحت باعث مرگش شد. او در سال 1943 پس از مرگ مادرش کار برروی کتاب «مزرعه حیوانات» را شروع کرد. کتاب او به دلیل اشارهاش به شوروی تا یک سال بعد در 1945 انتشار نیافت. او به دلیل بیماری مزمن ریویاش هفت ماه پس از چاپ کتاب «1984» در بیستم ژانویه 1950 درگذشت و در بریتانیا به خاک سپرده شد.
دو کتاب اصلی «جورج اورول» با نامهای «مزرعه حیوانات» و «1984» به همراه همدیگر بیشتر از هر کتاب قرن بیستمی به فروش رفتهاند. از دیگر کتابهای او میتوان به «آس و پاسها در پاریس و لندن»، «روزهای برمه»، «هوای تازه»، «دختر کشیش»، «یک فنجان چای دبش» و «درود بر کاتالونیا» اشاره کرد.
برگزیدههایی از متن کتاب: مزرعه حیوانات
- خوک پیر گفت: بشر یگانه مخلوقی است که مصرف میکند و تولید ندارد. نه شیر میدهد و نه تخم میگذارد. ضعیفتر از آن است که گاوآهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که خرگوش بگیرد. با این وجود ارباب مطلق حیوان است. اوست که آنها را به کار میگمارد و از دسترنج حاصله فقط آنقدر به آنها میدهد که نمیرند و بقیه را تصاحب میکند. کار ماست که زمین را کشت میکند و کود ماست آن را حاصلخیز میسازد با این وصف ما حیوانات صاحب چیزی جز پوست خودمان نیستیم. شما توله خوکهای پرواری که جلوی من نشستهاید در خلال یک سال همهتان روی تخته سلاخی ضجهتان به عرش خواهد رفت.
- بنابراین؛ رفقا؛ مثل روز روشن نیست که تمام نکبت این زندگی ما از ظلم بشری سرچشمه گرفته؟ بشر را از میان بردارید و مالک دسترنج خود شوید. فقط از آن پس میتوانیم آزاد و ثروتمند گردیم. باید روز و شب برای انقراض نسل بشر تلاش کنیم. پیامی که من برای شما آوردهام انقلاب است. هیچگاه به کسانی که میگویند انسان و حیوان مشترکالمنافعند اعتماد نکنید. در این مبارزه باید بین ما حیوانات رفاقت و اتحاد کامل وجود داشته باشد. بشر جملگی دشمن و حیوانات جملگی دوست هستند.