آبی مگ, درباره کتاب

ما تمامش می‌کنیم

ما-تمامش-می-‌کنیم-کالین-هوور-مرکز-فرهنگی-آبی-کاور

درباره کتاب: ما تمامش می‌کنیم 

نویسنده: کالین هوور 

کتاب «ما تمامش می‌کنیم» رمانی عاشقانه است که «کالین هوور» آن را در سال 2016 به رشته‌ی تحریر درآورده و از آن زمان تا کنون یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های معاصر آمریکا بوده است. تا سال 2019 بیش از یک میلیون از این کتاب به فروش رفته و به بیش از بیست زبان مختلف دنیا ترجمه گردیده است.

این رمان روایت دختری به نام «لیلی بلوم» است که به بوستون نقل مکان می‌کند تا مغازه‌ی گل فروشی خودش را راه بیندازد. پدرش که به تازگی فوت کرده بود، فردی با مشکلات روانی بود که با مادر او برخورد خشن و نامناسبی داشت؛ اما لیلی این موضوع را همواره به صورت رازی در دل خود نگه می‌داشت. او از هردوی آن‌ها به همین دلیلی متنفر بود.

لیلی عاشق جراحی به نام «رایل» می‌شود که از نظر خصوصیات اخلاقی و رفتاری بسیار به پدرش شبیه است. اولین‌بار که با این واقعه روبرو می‌شود زمانی است که لیلی به افتادن ظرفی از دست رایل می‌خندد و مرد او را به‌شدت هول می‌دهد؛ اما لیلی معذرت‌خواهی او را می‌پذیرد و خود را متقاعد می‌کند که رابطه‌ی آن‌ها با والدینش متفاوت است. او صاحب دختری می‌شود و تصمیم می‌گیرد که اکنون زمان تمام‌کردن این چرخه‌ی خشونت است و به دخترش می‌گوید که این روند را «ما تمامش می‌کنیم».

فهرست کتاب: ما تمامش می‌کنیم

  • بخش اولکتاب-ما-تمامش-می-‌کنیم-کالین-هوور-مرکز-فرهنگی-آبی
  • فصل اول
  • فصل دوم
  • فصل سوم
  • فصل چهارم
  • فصل پنجم
  • فصل ششم
  • فصل هفتم
  • فصل هشتم
  • فصل نهم
  • فصل دهم
  • فصل یازدهم
  • فصل دوازدهم
  • فصل سیزدهم
  • فصل چهاردهم
  • فصل پانزدهم
  • فصل شانزدهم
  • فصل هفدهم
  • بخش دوم
  • فصل هجدهم
  • فصل نوزدهم
  • فصل بیستم
  • فصل بیست و یکم
  • فصل بیست و دوم
  • فصل بیست و سوم
  • فصل بیست و چهارم
  • فصل بیست و پنجم
  • فصل بیست و ششم
  • فصل بیست و هفتم
  • فصل بیست و هشتم
  • فصل بیست و نهم
  • فصل سی‌ام
  • فصل سی و یکم
  • فصل سی و دوم
  • فصل سی و سوم
  • فصل سی و چهارم
  • فصل سی و پنجم
  • سرانجام

درباره نویسنده: کالین هوور

«کالین هوور» در تاریخ 11 دسامبر 1979 در تگزاس آمریکا به دنیا آمد. اثرات او غالباً رمان‌های عاشقانه هستند و مخاطبان، او را عمدتاً به‌خاطر رمان مشهورش یعنی «ما تمامش می‌کنیم» می‌شناسند که در سال 2016 منتشر شده است. او دارای مدرک تحصیلی کار اجتماعی و سه فرزند است. پیش از نویسندگی نیز او سابقه‌ی شغل‌هایی مانند معلمی و کار اجتماعی را در کارنامه‌ی خود دارد.

کتاب‌های «هوور» تا اکتبر 2022 بیش از بیست میلیون نسخه فروش داشته‌اند. از آثار او می‌توان به «ما شروعش می‌کنیم»، «ما تمامش می‌کنیم»، «حقیقت»، «اسیر سرنوشت»، «همه‌ی خوبی‌هایت» و «نهم نوامبر» اشاره کرد.

برگزیده‌هایی از متن کتاب: ما تمامش می‌کنیم

  • یک پایم را روی لبه پشت‌بام گذاشته‌ام و از طبقه‌ی دوازدهم، خیابان‌های بوستون را نگاه می‌کنم. نمی‌توانم به خودکشی فکر نکنم. نه، نه در مورد خودم. زندگی‌ام را آنقدر دوست دارم که بخواهم ادامه اش بدهم. بیشتر در مورد دیگران فکر می‌کنم و اینکه در نهایت، چطور تصمیم می‌گیرند به زندگی‌شان پایان بدهند. آیا بعداً برای این تصمیمشان تأسف می‌خورند؟ حتماً درست پس از آنکه اقدام به این کار می‌کنند و یک‌لحظه پس از آنکه کار شروع می‌شود، هنگام سقوط آزاد سریع، کمی احساس پشیمانی می‌کنند. آیا درحالی‌که زمین به‌سرعت به طرفشان می‌آید، به زمین نگاه می‌کنند و می‌گویند: «عجب گندی زدم. چه فکر مزخرفی بود؟»
  • آرام آه می‌کشم؛ چشم‌هایم را می‌بندم و سرم را به دیوار گچی پشتم تکیه می‌دهم. به دنیا ناسزا می‌گویم که این آرامش تأمل‌برانگیز را از من دریغ کرد. حداقل کاری که دنیا می‌تواند در ساعت‌های پایانی امروز برایم انجام دهد آن است که صدای پا متعلق به یک زن باشد نه یک مرد. اگر قرار است با کسی مصاحبت داشته باشم، ترجیح می‌دهم زن باشد. من به اندازه‌ی کافی قوی هستم و احتمالاً در بیشتر موارد می‌توانم خودم را کنترل کنم؛ اما در حال حاضر، آن قدر راحتم که دلم نمی‌خواهد نصفه‌شبی با یک مرد عجیب روی پشت‌بام تنها باشم و آرامشم را از دست بدهم. شاید نگران امنیتم بشوم و بخواهم اینجا را ترک کنم، درحالی‌که دلم نمی‌خواهد از اینجا بروم. همان‌طور که گفتم؛ من الان خیلی راحتم.

من عاشق مردی هستم که مرا مورد آزار و اذیت جسمی قرار می‌دهد. نمی‌دانم چطور از بین این همه آدم، خودم را در گیر او کردم. وقتی بچه بودم خیلی وقت‌ها از خودم می‌پرسیدم پس از آنکه پدرم به مادرم صدمه می‌زند، در ذهن مادرم چه می‌گذرد. او چطور می‌تواند مردی را که رویش دست بلند می‌کند، دوست داشته باشد؛ مردی که به‌دفعات، او را کتک می‌زند؛ هر بار قول می‌دهد دیگر آن کار را تکرار نکند و باز هم آن کار را انجام می‌دهد. حالا از اینکه می‌توانم با او همدردی کنم متنفرم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *